هر کس که برنامه های صمدوممد را ببیند بی شک با چهره آرام بهمن تقی پور غریبه نیست بهمن تقی پور بازیگری است که هنر از کودکی با همه وجودش عجین شده است .
بهمن تقی پور متولد 1356در شهرستان تیکمه داش به دنیا آمد .
شروع حرف هایمان از شهر تیکمه داش است. تقی پور میگوید:میدانید که (تیکمه داش )یکی از قطب های فرهنگ وادب شناخته شده است ،چون مقبره خسته قاسم آنجاست ومنطقه خوجان وبه قولی منطقه عباس در حقیقت منطقه استاد شهریار است ،خشکناب و تکیمه داش فاصله زیادی ندارد.میدانیم که اکثر شعرهای ترکی استاد ،نظیره خسته قاسم هستند .متاسفانه باید بگویم این شاعر را آن طرف مرز ها بیشتر از ما اورا میشناسند.
تقی پور در باره خانواده اش میگوید:پدرم شغلی اداری و نظامی داشت و از کسانی بود که در تشکیل کمیته های تبریز نقش داشت.
بعد ها با خانواده به تبریز نقل مکان کردیم وسپس درسم را ادامه دادم وچون پدر وخانواده بنده اساسا نمایش رادوست داشتند ازکودکی به این کار رو آوردم . پدر من تعزیه گردان بود وهم مراسم خوان بود وشبه می خواند من هم راه پدرم را ادامه دادم وچون تعزیه خوانی معمولا حرفه ای است که از پدر به پسر میرسد من هم راه پدر را با افتخار ادامه دادم .تعزیه های زیادی اجرا کرده ام از جمله از دختران صحابی واز اشقیا و...تا اینکه حالا یکی از تعزیه خوانها شده ام.
نحوه وردتان به عرصه تئاتر چگونه بود؟
چون من از کودکی با نمایش وصحنه آشنا شده بودم بر این اساس آمدم وبا جشنواره های تئاتر آشنا شدم ،جشنواره های استانی،دوره های مختلف تکمیلی ،مقدماتی ،بازیگری ،کارگردانی ونویسندگی تا اینکه در سال 1374که میخواستم به سر بازی بروم که در دوره دبیرستان با همسرم ازدواج کردم هم درس میخواندم وهم نمایش بازی می کردم . البته قبل از سربازی یک گروه تشکیل داده بودیم که اسم نداشت یعنی اینکه هنوز گروه بابک نبود وبه صمد وممد مشهور نشده بود رفته رفته اسم های شمیم ،لبخند 20و...گذاشتیم .در آن زمان در خیابان حافظ ،یک سالن کوچکی بودکه به مجتمع هلال احمر مشهور بود که آنزمان بچه ها آنجا را اجاره کرده بودند آقای محمدرنجی ،آقای علیرضا سعیدی که از نویسندگان خوب شهر است .آقای حسن شاهی وآقای شهرام خضرایی و....که ماهم یکی از آنان بودیم من آن زمان 18یا 17 سال داشتم واز آنجا شروع کردیم بابک نهرین ،علیرضا رنجی پور،محمود کریمی جمع شدیم وتیمی تشکیل دادیم بعد من به سربازی رفتم بعد ازدوران خدمت ، آنها یک تیم دیگری تشکیل دادندو علیرضا رنجی پور از جمعمان به دلیل انجام نظام وظیفه رفت تا اینکه بعد از رفت وآمد های زیاد ما در سال 1379اولین نمایش رسمی مان را در سالن ائل گلی تبریز تشکیل دادیم که از آنجا گروه بابک شکل گرفت .
گروه صمد و ممد چگونه شکل گرفت؟
در سال 1380 در جشن دانش آموزی تراکتور سازی نمایشی اجرا کردیم به عنوان صمد وممد که همه ما را به اسم گروه صمد وممد میشناسند، در حالی که اسم گروه ما گروه هنری بابک است .
بهمن تقی پور درباره فروش سی دها میگوید:از شما خواهش میکنم این مطلب را به همه برسانید که ما در پخش ،توزیع وتکثیر این سی دی ها هیچ نقشی نداریم بطوری که حق وحقوق ما پایمال میشود فقط در این بین سی دی فروش ها وتمام کسانی که از این سی دی ها نفع میبرند می فروشند وچون این سی دی ها به صورت انبوه تکثیر وفروش میرود وسود بالایی دارد به ما هیچ نفعی نمیرسد ما فقط خوشحالیم که مردم جنس هنر را شناخته وبدون اینکه سی دی بخرند مستقیما برای دیدن نمایش ما به سالن ها می آیند .خیلی وقت ها شده که این سی دی ها به دست مسئولین رسیده که مارا زیر سوال می برند ومانع اجرای کار های ما می شوند که حرف ما هم با مسئولین این است که شما مجوز بدهید وجلوی این تکثیر کنندگان را بگیرد تا هم به ما ضرر نرسد وهم مردم با مجور رسمی سی دی های ما را ببینند.
آقای تقی پور بعضا شاهد فیلمبرداری هایی در اجراهای زیبای شما می شویم آیا این فیلمبرداری ها به اجرای گروه شما هم آسیب میزند؟
بله ولی ما هیچ وقت نمیتوانیم به سازمانی بگوییم که فیلمبرداری نکن چون یک کار سازمانی است آن وقت او میگوید من برای آرشیوم فیلمبرداری میکنم .ما در زیر تمام قرارداد هایمان مینویسیم که طرف حق تکثیر ندارد وهر گونه تکثیری هم بکند به ما هیچ گونه مسئولیتی شامل نمی شود .ما در دانشگاه های مختلفی درس خواندیم وبنابه دلایلی انصراف دادیم من جزو اولین نفر هایی بودم که در سال 1376در تبریز در دانشگاه هنر تهران با رتبه 30 قبول شدم ولی با اقای رنجی پور همت کردیم این ترم هم ترم آخرمان است که کار شناسی جامعه شناسی تمام می کنیم.
از کار های جدیدتان بگویید در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
ما اخیرا به مجموعه سازی رو آورده ایم چون واقعا بحث مجوز ومجوز گیری مشکل دارد البته من جا دارد از اداره فرهنگ وارشاد اسلامی ونیروی انتظامی بنابه دلایلی که همیشه حامی ما بودند تشکر کنم واز تعدادی هم خواهش کنم که بیشتر کمک کنند وهوای ما هنرمندان را داشته باشند .
بیشتر کار های شما در محیط های بسته است چرا در محیط هایی که نمایزیباتری دارند وافتخار شهر ما هستند که باعث می شوند شهر ما زیباتر دیده شود وجذب توریست وایرانگرد شود مثل ائل گلی ،مقبره الشعرا و...برنامه اجرا نمی کنید؟
ای کاش می توانستید بنویسید وتمامی حرفها در حد شعار وپیشنهاد نبودند اگر یادتان باشد چهار سال قبل کاری انجام دادیم که قصد داشتیم که در مکانهای توریستی آذربایجان وعلاوه بر آن آیین هایی را که از بین رفته اند را نشان بدیم این در حد یک فیلم 40دقیقه ای که کار گردانش هم بوشهری بود وهیچ اطلاعی از این قضایا نداشت آمد وساخت.
من حدود هفت یا هشت سال است که طرحی داده ام که به عنوان معرفی آیین های آذربایجان. آقای محترم اینها به کدامین برنامه ها پایبندند اینها به کدامین جذب توریست وایرانگردی فکر کرده اند؟ به چه کسی گفته اند که شما به عنوان هنرمند نه، بلکه یک صاحب نظر در این زمینه ها فکر بدهید وبا ما مشورت کنید تا جذب گردشگر کنیم ؟ به جرات می گویم اردبیل ،آذر بایجان شرقی و آذر بایجان غربی نمونه ای از بهشت است هر کس بهشت بخواهد باید از این مناطق دیدن کند ولی متاسفانه ارزش قائل نیستند.
با توجه به اینکه گروه شما یک گروه پر مخاطب است وبا توجه به ظرفیت سالنها که بیش از 200یا 500نفر گنجایش ندارد آیا شما به مسئولین پیشنهاد سالنهایی با ظرفیت بالا را داده اید ؟
متاسفانه باز هم کم لطفی مسئولین با عث درد هایی در جامعه می شود یکی از بزرگترین معضل های ما این است که در ورزشگاه ها به اجرای برنامه می پردازیم تا مصداق شعر زیر شویم
در شهری که بدانجا به سری ذوق هنر نیست بیچاره کسی شد که به فکر هنر افتاد
یک انتقاد از مسئولین دارم مثلا موسساتی که در این امر می توانستند مجمعی تشکیل بدهند به عنوان کمیته هنرمندان ،شورای هنرمندان که می توانستند از نقطه نظرات هنر مندان استفاده کنند.
به جوانانی که علاقه به هنر هستند وبه هنر به چشم یک شغل نگاه می کنند چه توصیه ای دارید؟
اگر بگویم بیخیال شوند شاید از من برنجند. ببینید میتوانم به جرات بگویم از هفتاد میلیون نفر جمعیت ایران شصت میلیون و نهصدو نودو نه نفر دوست دارند جلوی دوربین بروند اغراق نکردم. که این هم بر میگردد به شهرت این حرفه.
توصیه من این است که اگر می خواهند وارد این رشته شوند بهتر است از طریق دانشگاه ها وتحصیلات آکادمیک وارد این رشته شوند من خیلی ها را میشناسم که به ما گفته اند در خانواده اینها مارا می خندانند ولی وقتی به روی استیج (سن)رفته اند هنگ کرده اند وخشک شده اند وبایکوت شدند.
سوژه های نمایشنامه هایتان به چه صورتی شکل میگیرد؟
هنر مند چشم جامعه است وجامعه بهترین بستر ومنبع برای هر سوژه است وما در کارهایمان بیشتر از نقطه نظرات نویسندگان مختلف وکارگردان های مطرح استفاده میکنیم تا به بهترین نتیجه برسیم .
در مورد کار هایتان خاطره ای هم دارید؟
کارهای ما اکثرا خاطره است ولی بگذارید بهترین خاطره عمرم را برای شما بگویم مادر سال هفتادو شش یک نمایش کمدی خیابانی آماده کردیم که به همراه محمود کریمی،بابک نهرین وعلی رضا رنجی پور با اینکه سنمان کم بود حدود 17 یا 18 سال داشتیم آن موقع ها به شهید مدنی میرفتیم که الان خانه تئاتر شده است که در آن زمان مارا پیشکسوتان وهنر مندان تئاتر تحویل نمیگرفتند لازم به ذکر است که نمایش خیابانی در آن دوره برای اولین بار در کشور اجرا می شد که داوران عبارت بودند از مرحوم جمشید اسماعیل خانی،سر کار خانوم مریم معترف ،محمد فرهنگ آمده بودند تا نمایش خیابانی را داوری کنند،
آقای ایکس آمدند ونمایششان را اجرا کردند ورفتند سپس آقای ایگرگ آمدند واجرا رفتند وبعد از اجرا به ما به یک نگاه عاقل اندر سفیه کردند ورفتند بچه ها ناراحت شدند. نوبت اجرای ما شد که همه مارا مسخره می کردند ما هم یک کاسه ویک زنجیر داشتیم ،زنجیر را بروی زمین انداختیم وکاسه در دست .
نمایشی اجرا کردیم ودر طول نمایش هم به داوران هم انتقاد کردیم دقیقا نمایش خیابانی شکل گرفت.به جرات می گویم آن گروه ها از نمایش خیابانی چیزی درک نکرده بودند .نمایش خیابانی اساسا باید شاخصه های خیابانی هم داشته باشد .چون بنده نمایش تعزیه و فضای باز هم کار کرده بودم میدانستم فاکتور هایشان چیست .فاصله گذاری چه میگوید با تماشگرچگونه ارتباط برقرار میکند و خوشبختانه آنها را تا آخر نگه داشت .
بعد از اجرای نمایش داوران تبریک گفتند .ما آن سال رفتیم به جشنواره فجر وجوایزی هم دریافت کردیم .
سخن پایانیتان با مسئولان چیست؟
در پایان از شما وهمکارانتان تشکر می کنم واز مسئولین میخواهم که حمایت خود را از ما هنر مندان که خادم کوچک ملت هستیم ورابط بین مردم ومسئولین هستیم که حرف مردم را به گوش شما برسانیم دریغ نفرمایند .
گفتگو توسط : احد جعفری یقین
عکس توسط: توحید شرکت تبریزی