لطفا خودتان را معرفی کنید و در مورد فعالیت هایتان توضیح مختصری بدهید؟
من بهزاد فرشباف هستم. از 12 سالگی وارد کار تئاتر شدم. رشته ی تحصیلی ام، در مقطع دبیرستان برق بود که پس از پایان آن و کسب مدرک
دیپلم، 3 دیپلم دیگر نیز در رشته های کارگردانی سینما، نقشه کشی ساختمان و کامپیوتر گرفتم و یک فوق دیپلم در رشته ی فیلمبرداری دارم.
آخرین کارم، سری اول سرالم هوش سیاه ساخته ی آقای مسعود آب پرور بود که دستیار فیلمبردار بودم. از کارهای قبلی، سرالی مامور بدرقه کار
آقای جواد رضویان که باز دستیار فیلمبردار بودم. سرالا آخرین مهلت، آخرین سرقت، سن سیز در نقش امید، باجاناقلار به عنوان بازیگر و فیلم
نگاتیوی بیداری که برای جشنواره ی فجر آماده شده است.
در مورد فیلم بیداری بیشتر توضیح دهید.
زمانی که کارگردان فیلم با من تماس گرفت، افراد زیادی برای تست بازیگری آمده بودند. چون نقش مراد شخصیت بااهمیتی در فیلم بود که 10
سال است گوسفندانش را گم کرده. هم عرفانی است و هم مردم او را دیوانه می پندارند، درست مثل نقش بهلول در سرالم بهلول که هم
داننده بود و هم دیوانه. بنابراین به یک چهره ی سرد و در عین حال خاص نیاز داشتند تا نقش مراد را به خوبی ایفا کند، به گونه ای که از طرفی
غم از دست دادن گوسفندان را در چهره نمایان کند، از طرفی نیز نمادی از حرفهای سمبلیک را در دیالوگ داشته باشد. تست های زیادی گرفته
شد، حتی ارژنگ امیر فضلی نیز در بین کاندیدها دیده می شد و بالاخره بنده انتخاب شدم و نقش مراد را بازی کردم. آقای فرامرز قریبیان، آقای
اسماعیل خلج در نقش کدخدا، خانم شمسی فضل الهی، بهزاد خداویسی، علیرضا جلالی تبار و مینا نوحیان از بازیگران این فیلم و فیلمبردار آقای
بیژن رحمتی و صدابردار آقای اصغر آبگونی هستند.این فیلم در مرحله تدوین و موسیقی است و قرار است در جشنواره ی فجر امسال نمایش داده
شود.
آقای فرشباف لطفا در مورد شخصیت امید سرالف سن سیز که از نقش های پرمخاطب شماست، نیز توضیح دهید.
من در تهران بر سر بازی در فیلم "می خوام بازیگر بشم" بودم که هم بازی بود و هم خوانندگی. با من تماس گرفتند. آقای حمید مهر افروز گفت به
عنوان نورپرداز در سرالا سن سیز کار کن. در این حین آقای شفیق کارگردان فیلم پیشنهاد نقش امید را به من دادند. فیلمنامه را خواندم. نقش
سختی بود. حتی این موضوع را به آقای شفیق گفتم و اشاره کردم که ممکن است این بازی خوب ایفا نشود و نقش بشیر و فرناز نیز خراب شود.
ولی از همان روز اول، با هدایت آقای شفیق و همچنین الگوبرداری از بیماران دیوانه و در کنار همه ی آنها خلاقیت خودم توانستم با آزادی بیان و
بازی که در اختیارم نهاده شده بود؛ این نقش را به خوبی ارائه دهم.
چه انگیزه ای باعث شد تا وارد عرصه ی بازیگری شوید؟
به تعاریف مادرم، در سنین کودکی به هنگام گریه، مرا جلوی تلویزیون می گذاشتند تا آرام شوم و حتی وقتی تلویزیون را خاموش می کردند، باز
هم گریه می کردم. به یاد دارم در زمان اول دبستان، روبروی باغ گلستان، تئاتر اجرا می شد. و تا سالهای دوم و سوم دبستان ما را برای
تماشای این تئاترها از طرف مدرسه به آنجا می بردند. این شد که شدیدا به تئاتر علاقه مند شدم. از مدرسه شروع کردم و سعی کردم با درس
و تلاش خودم را بالا بکشم و در یکی از تئاتر های نوشته ی آقای نصراله قادری در دوران مدرسه بازی کرده و بهترین بازیگر تئاتر دانش آموزی شدم.
با ورود به این عرصه رفتار دیگران مخصوصا خانواده چگونه بود؟
پدرم راننده تریلی است و مادرم دبیر شیمی. پدرم مخالف بازیگری من بود چنانچه 2 سال فکرمی کرد رشته تحصیلی من در دانشگاه، کامپیوتر
است. سر این جریان حتی کتک هم خوردم و چند روزی را خانه مادربزرگم سپری کردم. جالب اینجا بود که یکی از برادرانم گریمور است و دیگری
قهرمان کشتی. پدرم حتی اسم مرا مطرب گذاشته بود ولی با پافشاری های خودم و سماجتی که در انتخابم به خرج دادم؛ در این مسیر ماندم و
به اینجا رسیدم. و عقیده دارم برای رسیدن به ایده آل ها و موفقیت ها باید خودت راه و هدفت را انتخاب کرده و با تمام مشکلات که حتما هست
و خواهد بود، مقابله کنی.
از کارها جدیدتان بگویید.
سریالی هست که فیلمبرداریش در ارومیه انجام می شود. موضوع سرالش مربوط به دعوای بین دو طایفه است که من در آن نقش یک دانشمند
شیمی را ایفا می کنم. آقای چاووشی و حسن رشید کدخدا هستند که من خواهان وصلت با دختر یکی از آنها هستم و سعی دارم با فرمول ها
و روش های شیمی مسئله را حل کنم و در این راستا مشکلاتی برایم پیش می آید.
در حال تهیه یک برنامه نیز هستیم که شوخی با هنرمندان می باشد. شامل کاریکاتوریست، نویسنده، نورپرداز، فیلمبردار، بازیگر طنز، خبرنگار و در
کل هر هنرمندی در هر بخش از حوزه ی هنر. که قصد داریم به منازل شان برویم و علاوه بر معرفی خودشان و فعالیت هایشان به شوخی با آنان
بپردازیم.
به عنوان یک هنرمند، تئاتر را ترجیح می دهید یا سینما را؟
من همچنان تئاتر را ولی واقعا بین تئاتر و سینما تفاوت بسیاری وجود دارد. بازیگران تئاتری هستند که در سینما هیچ مهارتی ندارند و برعکس آن.
چون دنیای تئاتر و دنیای تلویزیون و همچنین تکنیک های هر دو با هم فرق دارند. مثلا در تئاتر، یک بار اجرا پایان کار را خوب یا بد ارائه می دهد ولی
در سینما، با وجود بودن کلمه ای به نام "کات – Cut"، تا زمانی که حس خاص و طبیعی نقش اجرا نشود، برداشت وجود دارد. در سینما و
تلویزیون بازی باید به گونه ای باشد که بینندگان به باور نقش برسند. همچنین در تئاتر صحنه، باز است و بازیگر بعد از یک بار اجرا دیگر راه بازگشتی
ندارد ولی در سینما تمامی کارها ریزبینانه انجام می گیرد.
شما به عنوان یک بازیگر طنز، چه تفاوت هایی بین طنز امروزی و طنز گذشته می بینید؟
من چون تحصیلات آکادمیک در این حرفه دارم پس باید بدانم که فرق طنز و کمدی در چیست! طنزهای گذشته "کمدی" بودند، مثل لورل و هاردی،
فیلمهای نورمن و غیره.ولیکن طنز امروزی طنز است و مختص ایرانی هاست. درست است که محدودیت هایی در محتوا، میزانسن و بازی طنز
داریم ولی طنز کارهای واقعی، مثل رضا عطاران که برترین بازیگر طنز است را نیز داریم.
پیشنهادتان به جوانان علاقمند به هنر چیست؟
تحصیلات آکادمیک در هنر مهم است ولی مهمتر از آن، استعداد درونی است. آقای حسن هدایت همیشه به من می گفت "برخی ها در هنر،
شور دارند و بعضی ها شعور". تحصیلات آکادمیک به بهای داشتن استعداد مهم است؛ در غیر این صورت هیچ ارزشی ندارد. چرا که مثلا در
بازیگری، بازیگر باید اطلاعات زیادی داشته باشد، از جمله محل ایستادنش در نور. اینها گنجینه است که نگهداری و حفاظتش زحمت بسیاری می
طلبد.
حرف آخر؟
گوتن می گوید: "هنر بازی کردن با احساسات دیگران است" و باز به گفته ی جک لندن: "این ماییم که باید به دنبال شادی بگردیم وگرنه غم به
راحتی ما را می گیرد". پس شاد زندگی کنید.
نوشته شده توسط :
توحید شرکت تبریزی
عکس توسط :
احد جعفری یقین