عدم آمادگی لازم مدیریت شهری در خصوص رفع انسداد معابر شهری به لحاظ بارش نسبتاً سنگین برف در 4 بهمن در کلانشهر تبریز و بازخوردهای متفاوت شهروندان در این خصوص و به دلیل اینکه جابجایی و رسیدن مردم به مقاصدشان ساعتها طول کشید و بلاتکلیفی مردم در خیابانهای شهر تبریز را موجب شد، طوری که دغدغهها و درخواستهای خود را به اشکال مختلف به گوش اعضای محترم شورای شهر و مقامات شهرداری رساندند، همه این موارد حاکی از حساسیت این موضوع و تبدیل آن به یک مطالبه اجتماعی میباشد و این دقیقاً موضوعی است که همواره در ذهنم میچرخید و در اندیشهام آن را پیوسته مرور میکردم که آیا ما در یک بیتفاوتی جمعی و بیتوجهی همگانی به سر میبریم، به لحاظ اینکه همیشه در این دست از بحرانهای ناشی از وقایع طبیعی با الگوهای مشخص تکرار شدهای مواجه میشویم که راهها بستهشده، امدادرسانی مختل و حتی عملاً در برابر این وقایع قادر به حفظ عملکردهای اساسی شهر با کارآیی مؤثر نبوده و نیستیم و سوالاتی از این قبیل که :
چرا نیروهای آموزشدیده در برابر همچو رویدادهای طبیعی را نداریم و طبق استانداردها عمل نمیکنیم و نمیخواهیم ساختار مقابله با این وقایع را که تبدیل به بحران در شهرهایمان میشود، تغییر دهیم؟ چرا این بیبرنامگیها و پیامدهای آنکه منجر به داستانهای رنجآور میشود و هیچ برنامهی خردگرا و آینده نگرانه در برابر آن نداریم؟ چرا بعد از وقوع اتفاقات تازه به فکر تدوین برنامه میافتیم و بعد از رخ دادن حادثه آن را فراموش و یا رها میکنیم، چرا درک درستی در راستای آگاهسازی آحاد مردم جامعه در بحرانها وجود ندارد؟ آیا امکان امدادرسانی در همچون مواقعی به دلیل فرم خاص شهر تبریز وجود ندارد، حتی اگر تجهیزات لازم را داشته باشیم؟ چرا بعد از وقوع این وقایع و حوادث تازه وظیفه و نقش شهرداریها و مدیریت شهری پررنگ میشود و تا لحظه وقوع بحران هیچ مسئولیتی را به گردن نمیگیرند؟ چرا همیشه در چرخهای قرار گرفتیم که همیشه نقطه سر سطر و تکرار همان اشتباهات ولیکن در عمل همان مشکلات تکراری را داریم؟ آیا وقت آن نرسیده است که خردهای فروخفته خود را بیدار کنیم؟ اکنون اگر نتوانیم شاخهای کوچک از بحران که بارش نسبتاً سنگین برف آن را ایجاد کرده بود، مدیریت کنیم، چگونه میتوانیم در بحرانهای بزرگی همچون زلزله، سیلاب و... به آن مدیریت مؤثر برسیم؟ آیا تاکنون به زیر آوار ماندن شهروندان و معلولیتهای ناشی از وقوع زلزله، حداقل در مقیاس شخصی فکر کردهایم؟ تجربیات بحرانهای طبیعی مختلفی که در شهرهایمان اتفاق افتاده است، همان درس نیاموخته هایی هستند که به ما گوشزد میکنند که وقت آن رسیده است که هر بحرانی که در شهرهایمان اتفاق میافتد ما را به تدوین یک برنامه سامانمند و داشتن یک زیرساخت فکری برای تاب آور نمودن شهرهایمان در برابر یکی از ابرمساله های شهرمان تبریز در برابر بحرانهای طبیعی و حیات زیست شهری در موقع بحران و بعدازآن رهنمون کند، اتفاقی که افتاد، تلنگری بود در باب اهمیت بحران در شهرمان تبریز که یک خودارزیابی از عملکرد مدیریت شهری ماست که نتوانست متناسب با اینگونه بحرانها عملکرد مناسبی داشته باشد و اینکه مدیریت بحران شهری و تمامی دست اندکاران این امر مهم، چشمانداز مشترکی برای اقدامات در برابر بحران در سیاست گزاری های شهریمان نگجانیده اند و هیچ روش ایمنی مرتبط با این بحران آموخته نشده و نخواسته اند از تجربیات موجود در این زمینه بیاموزند و در مرحله بعد این آموزهها را بهبود بخشیده و منسجم و روزآمد کنند؛ قاعدتاً جلوگیری از بروز بحرانها برای ما میسر نیست ولی آمادگی مواجهشدن با آن نه در نگرش مدیران بحران شهرمان تبریز و نه در نگرش مردم دیده نمیشود.
آیا زمان آن نرسیده است که بر این دستکم گرفتنها غلبه شود و نسبت به آنچه از آن آگاه میشویم، با تفکر در مردم حساسیت سازی ایجاد شود؟ اگر بخواهم این دغدغهها که از آنها سخن رفت به مفهوم تابآوری ارتباط دهم، باید بگویم که این امر دارای چهار مشخصه است؛ که وجه اول آن، سیاستگذاری و مدیریتی است و آن مسئولیتی است که چه دولت و چه مدیریت شهری و مسئولین مرتبط با بحران در وظایفی که به عهده آنان است درست عمل کنند و هیچ بخشی از این چرخه مسئولیت را از خود سلب نکند، وجه دوم؛ وجه اقتصادی است که در آن زیرساختهای متناسب با هر بحران طبیعی در شهر فراهم گردد که ذخیرهای باشد برای انجام اقدام متناسب در موقع بحران که هر دستگاهی یا تجهیزاتی از کار بیفتد دستگاه جایگزین در برابر آنها وجود داشته باشد که این بُعد با وجه اول، ارتباط مستقیمی دارد و سهم بالایی از داشتن تابآوری در بحرانها را متوجه دولتمردان و مدیریت شهری میکند تا آنچه مردم شهر لایق آن هستند، برایشان دسترسپذیر کند و وجه سوم آن بُعد اجتماعی همان نهادهای مدنی، سمنها و امدادگران آموزشدیده در بحرانها هستند و وجه فرهنگی، وجه چهارم این موضوع میباشد و آنهم داشتن تحقیقات و مطالعات مدون دانشگاهیان در تخصصهای مختلف بحران و تولید مواد آموزشی با الگوی آگاهسازی و آمادگی در برابر بحرانها و مهارتهای حل مسئله است، با اذعان به این امر که لازم است در کلانشهر تبریز به چهار نکته اساسی در این خصوص توجه گردد: نکته اول اینکه؛ وقوع بحرانهای ناشی از مخاطرات طبیعی و رخدادهای بعدازآن حتمی است، نکته دوم؛ اینکه زیرساختهای شهری ما ازنظر کالبدی و سازمانی تاب آور نیستند، نکته سوم اینکه کاهش خسارتهای ناشی از بحرانهای حوادث طبیعی امکانپذیر است و نکته چهارم و نهایی این است که نگاه به بحران در کلانشهر تبریز نباید بهصورت تک ساحتی و یکجانبه باشد این امر یک موضوع چندوجهی است و دارای لایههای درهمتنیده است و نمیشود وجوه مختلف آن را از هم تفکیک کرد و اگر قرار است مدیریت شود، باید تمامی اجزای داخل بحران مدیریت شوند و تمامی اقدامات در این زمینه همگرا گردند و مواردی که دارای پتانسیل اجرایی هستند عملی گردند، گرچه تابآوری شهری در برابر بحران بیشتر پیامد مدیریت کارآمد حکمرانی و مدیریت شهری است ولی نقش مردم دررسیدن به فکر و عمل جمعی، مخصوصاً در پاسخگو کردن مدیریت شهری نباید فراموش شود.
نوشته شده توسط: هانیه یوسفی شهیر، پژوهشگر حوزه شهری