●در نام گذاری اماکن و مراکز عمومی نام و اعتبار واقفان وسازندگان را خدشه دار نکنیم.
●وراث واقف و سازنده بیمارستان در شرق تبریز وقتی دیدند نام بیمارستان را عوض و اتاق های عمل را بخشداری کرده اند قهر کردند و به اروپابرگشتند.
■از امتناع سرمایه گذاری وارث واقفان در توسعه و تجهیز این بیمارستان درس بگیریم.
نام ها و اسامی اماکن ، مراکز ،معابر ،ابنیه های عام المنفعه، خیابان ها و حتی انسانها از قدیم الایام با روشهای معمول منطقی و عرفی و فرهنگ زاد و بوم و با احتساب وقایع و احوال و زمانها صورت گرفته است. و با هنجارها و فرهنگ ها سنخیت داشته است.عده ای از این نام ها با وقایع و اتفاقات روز و مناسبت ها و اعیاد هم مطابقت داشته است.مثلا اگر در یک خانواده مذهبی کودکی در عید قربان متولد میشد نام قربان برآن می نهادند.و اگر کسی در میلاد پیامبران ،امامان، اولیا و اوصیا متولد می شد نام آن برگزیدگان را می نهادند.اما مردم تا اندازه ای پایبند به اسامی و نام های انتخابی خود بوده و ارج و قرب زیادی به این اسامی قائل بودند.و هستند. متاسفانه در تحولات سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی معمولا سیاستمداران و دست اندر کاران و تازه به دوران رسیده ها که احساسی شور و شوق سیاسی دارند با آگاهی و نا آگاهی اسامی دلخواه خود را ترجیح می دهند و اسامی موجود را از برخی اماکن ، معابر ، میادین ، خیابانها یا مراکز علمی ، فرهنگی ، هنری و حتی تاریخی که مردم سال ها با آنها انس گرفته اند یکشبه حذف و نام های دلخواه خود را می گذارند.که سنخیت و هم خوانی و بار معنایی لازم را هم ندارند.که چه بسیار
دیده شده است مردم به این نوع تغییرات اسامی با نگرش های سیاسی و جناحی وقعی قائل نیستند و در افواه عمومی و حتی اعلان و آگهی های اطلاع رسانی ، اسامی قبلی را می نویسند.و تکرار می کنند. مثلا با اینکه چند دهه پیش نام فلکه دانشگاه تبریز را تغییر دادند ولی مردم در افواه و گفتار روز مره فلکه دانشگاه صدا میزنند.کاش این نوع اسامی که هیچ بوی سیاسی از آنها به مشام نمی رسد در اسامی گذاشته شده قبلی می ماندند و با گذاشتن نام های جدید موجب دو نامی نمیشدند و سردرگمی عابران ،گردشگران و عموم را ببار نمی آوردند.
در دهه ۷۰ خبرنگار کیهان در ساختمان موسسه کیهان در آذربایجان شرقی در مقابل دبیرستان فردوسی تبریز بودم قبلا می خواستند نام آنرا را با شور و شوق انقلابی عوض کنند که مقاومت مدیران وقت آموزش و پرورش مانع آن شد .بعد در جوار آن مدرسه ای قدیمی که چندین دهه نام آن با ابوعلی سینا دانشمند بزرگ ایرانی گره خورده بود و مردم آنرا بنام مدرسه بوعلی میشناختند آنرا یک شبه به شهید بهشتی عوض کردند. آنموقع یادم بود که تنی چند از فضلا نوشته بودند که حذف نام بزرگان علم و ادب از مراکز آموزشی درست نیست آنهم دانشمندی که افتخار تمدن جغرافیای فرهنگی ایران زمین و حتی جهانند مثل بوعلی سینای صاحب کتاب شفا و دانشنامه علایی که افتخار ایران ما هستند... و شایسته است متولیان امور مراکز آموزشی با طراحی و احداث مراکز جدیدرا که با اعتبارات دولتی می سازند نام افراد دلخواه خود را بگذارند و موجب تضییع حق بزرگان و بانیان و سازندگان قبلی نشوند.مثلا ۶ قطعه بزرگراه تبریز _ارومیه را که از مدتها پیش می سازند هر یک از آن قطعات را بنام شهدای خدمت نامگذاری کنند تا هم در اخذ اعتبارات ملی تسهیل و رغبت ایجاد شود و هم از اول مردم با یکنام آشنا شوند.حتی مطالعات جامعه شناسی نشان میدهد یکی از دلایل عدم رغبت عمومی به فرهنگ وقف ،تغییر اسامی بانیان و سازندگان و واقفان و یا استفاده غیر از نیت وقف در بهره برداری که امروز نمونه های آنرا در ادارات اوقاف تبریز می بینیم ، با این اقدامات در نامگذاری این نوع مراکز عام المنفعه و وقفی بصورت ناپخته موجب روی گردانی خیرین و نیکوکاران جدید از امر ارزشمند احداث و ساخت و وقف بوده است.
اخیرا برای یک کار پژوهی به دانشگاه علوم پزشکی تبریز رفته بودم.کار من در خیابانی که قبلا هم مراجعه کرده بودم و نام 《تلاش》 رامتولیان وقت دانشگاه بر آن نهاده بودند که نه سیاسی و نه جناحی بودبطور ناشیانه روسای فعلی دانشگاه علوم پزشکی آن راتغییر دادند.در حالیکه در افواه و گفتار اساتید و کارمندان و دانشجویان به خیابان مذکور 《تلاش》 گفته می شود.عده ای تفکرات جناحی و سیاسی را حتی به نام های غیر سیاسی معقول هم کشیده اند که جای تاسف و نگرانی دارد و این کارهای نامعقول و ناشیانه حداقل از روسا و متولیان فعلی دانشگاه علوم پزشکی تبریز پذیرفته نیست . همانطوریکه تحویل بیمارستان وقفی مردم به بخشداری در شرق تبریز کار پسندیده نبود. کار بزرگ گذشتگان و بانیان و سازندگان را برای احداث این معابر و شوارع که زحمت کشیده اند ضایع نکنیم و اگر لیاقت، کیاست، جسارت و توان و عرضه لازم را داریم به توسعه معابر و مراکز جدید اقدام کنیم آنموقع نام دلخواه خود را بر آنها نهیم.
اخیرا مطلبی را از یکی از فضلا دیدم که به نقل از روز نامه اطلاعات نوشته بود که پس از انقلاب که تب تغییر نام خیابانها و موسسات و ...داغ بود و امروز با گذشت ۴۵ سال نه تنها این تب فروکش نکرده است ، بلکه داغتر نیز شده است! جاوید نام مرحوم آیت الله طالقانی که مظهر اسلام عقلانی و رحمانی و خیرخواهی بود و عمری خلق را با نشر آموزه های قرآنی از بت پرستی در تمام اشکال آن و فرد پرستی و فرعونیت پرهیز و به خداپرستی دعوت نموده بود از تغییر نام بیمارستان امیراعلم به بیمارستان طالقانی شکایت و مخالفت نمود و از دانشگاه تهران که بیمارستان زیر مجموعه دانشکده پزشکی آن بود خواست تا هر چه زودتر نام بیمارستان را بنام قبلی آن برگرداند و دانشگاه اطلاعیه ذیل را منتشر نمود:
"بنا به نظر حضرت آیت الله طالقانی که همواره به حفظ خاطره بزرگان خیر و دانشمند علاقه مند و معتقد به بزرگداشت نام آنها میباشند نام بیمارستان طالقانی بنام اصلی آن امیراعلم تغییر یافت."
آری!" چنین کنند بزرگان ، چو کرد باید کار".
طالقانی شاگرد مکتب انبیاء و ائمه هدی و پیرو آموزه های مصدق بود که با هر نوع بت پرستی و کیش شخصیت مخالف بودند و از تعالیم آنان فراوان بهره گرفته بود و آن آموزه ها را راهنمای عمل خود قرار داده بود.او دیده بود که مصدق خادم واقعی ملت و طراح ملی شدن نفت ایران در دوران نخست وزیری از هرگونه مجسمه سازی و بت تراشی از او و نامیدن خیابانها و شهرکهای جدید التاسیس بنام او مخالفت کرده و برحذر داشته بود، چه رسد به تغییر نام مؤسساتی که بنام واقف و یا خدمتگزاران جامعه نامگذاری شده است.
توصیه سعدی علیه الرحمه را فراموش ننماییم که چه زیبا سروده است.
《نام نیک رفتگان ضایع مکن تا بماند نام نیکت یادگار!》اخیرا هم چنین اتفاق نامیمونی در آذربایجان ما افتاده است.
قضیه این است که در اوایل دهه ۵۰ مرد نیکو صفت و تاجر فرشی بنام زنده یاد حاج غلامرضا امیر خیزی دست به کار بزرگی میزند و با همکاری زنده یاد آیت الله حاج میرزا محمود شتربانی،بیمارستانی را در زمینی به مساحت چندین هزار متر ,در باسمنج احداث و افتتاح و در اختیار مردم مناطق روستایی و شهری می گذارند.که تا پایان جنگ تحمیلی این بیمارستان فعال و بیش از ۱۰۰ کادر پزشکی و درمانی داشت،و حتی از قره چمن هم نیازمندان برای معالجه مراجعه و عمل های جراحی نیز در آن صورت می گرفت.این بیمارستان که با سرمایه شخصی زنده یاد حاج غلامرضا امیر خیزی تبریزی احداث و تجهیز و تحویل بهداری وقت شده بود بعد از انقلاب ابتدا نامش را عوض کردند.سپس در دهه ۷۰ با خود گردانی بیمارستانها بخشی از تجهیزات آنرا به مرکز استان منتقل کردند ودر این اواخر با ایجاد بخشداری نامیمون و سیاسی باسمنج بخش اعظم آنرا به بخشداری باسمنج اختصاص دادند و از دولت و استانداری که بخشداری تاسیس می کند ولی فقط تابلو آن را درست می کند و با بی تدبیری در سر بیمارستان احداثی وقفی دیگران تابلو بخشداری را نصب میکند. باید واویلا گفت.اخیرا فرزندان واقف که در اروپا کار و کاسبی پر رونقی دارند در سفر به شهر تبریز با هماهنگی معتمد خود به باسمنج می روند تا نسبت به توسعه و تجهیز آن کمک کنند.و راه پدر نیکوکار خود را دنبال کنند.وقتی به بیمارستان می رسند با تغییرات قابل وصف مواجه می شوند.تابلو نام واقف و نیت ارائه مجانی خدمات درمانی و بهداشتی زیر کشیده شده ،بیمارستان متلاشی شده،بخشی از آن مرکز درمانی با نام دیگری فعالیت و بخشی ازآن هم تابلو بخشداری زدندو ناباورانه اتاق عمل بیمارستان، اتاق کار بخشدار شده است.با ناراحتی و اعتراض بیمارستان را ترک و از ادامه سرمایه گذاری وتوسعه و تجهیز آن منصرف و راهی اروپا می شوند.تاریخ و فرزندان آینده ملت چگونه بر ما خواهند نگریست.و تاریخ و آیندگان در باره این بی تدبیری ها و بی سلیقگی ها و ندانم کاریهای ما در هزاره سوم و عصر ارتباطات و عصر دانایی و هوش مصنوعی که همه اتفاقات جزیی ثبت و ماندگار می شود در آینده چگونه در باره ما قضاوت خواهند کرد.
نوشته شده توسط: دکتر محمد فرج پور باسمنجی-مکه المکرمه ۱۸خرداد ماه